علامه اقبال لاهوری

علامه اقبال لاهوری

چرا اقبال لاهوری از جوانان عجم گفت و از آتش بدخشان اما در قالب اسلام و امروز ارد بزرگ می گوید در قالب عشق به میهن و آزدیخواهی؟
علامه اقبال لاهوری

علامه اقبال لاهوری

چرا اقبال لاهوری از جوانان عجم گفت و از آتش بدخشان اما در قالب اسلام و امروز ارد بزرگ می گوید در قالب عشق به میهن و آزدیخواهی؟

اقبال لاهوری


محمد اقبال لاهوری، شاعر و متفکر و استاد پاکستانی است. وی آخرین شاعر بزرگ و توانای است که در شبه قاره هندوستان، زبان به شعر پارسی گشود و بر همه استادان مقدم بر خود در آن سامان پیشی گرفت. علو فکر و رقت خیال و باریکی اندیشه ها و تنوع احساسات و افکار او بحق شایسته تحسین و اعجاب است. وی از پیشروان و اصلاح طلبان بزرگ مسلمین هندوستان و از بانیان پاکستان شمرده می شود. عمق اندیشه های او بسیار و تواناییش برای بیان این اندیشه های عمیق سزاوار تحسین است.

وی بسال 1289 هـ.ق. در سیالکوت واقع در پاکستان غربی، ولادت یافت. تحصیلاتش در انگلستان و آلمان انجام گرفت. بعداً به سرمایه علمی که از مغرب زمین بدست آورد، سرمایه فرهنگ اسلامی خود را به میزان بسیار افزود و بدین سبب از آثارش نشانه های ایمان خاص دینی و عواطف عرفانی شرقی و همه رنگ و بویهای تمدن هند و اسلامی به وضوح تمام آشکار است. آثار او در مجموعه هایی بنام پیام مشرق، زبور عجم، اسرار و رموز، ارمغان حجاز و جاوید نامه هر یک چند بار در پاکستان طبع شده است.

اقبال بسال 1317 هجری شمسی بدورد حیات گفت. نمونه زیر از اشعار اقبال از دفتر جاوید نامه است:

حکیم مریخی

کسی در اینجا سائل و محروم نیست                    

 عبد و مولا حاکم و محکوم نیست

زنده رود

سائل و محروم تقدیر حق است                            

حاکم و محکوم تقدیر حق است

جز خدا کس خالق تقدیر نیست                            

چاره تـقــدیــر از تـدبـیـر نـیـست

اقبال شناسی در ایران

کنفرانس جهانی اقبال شناسی از اول تا سوم اردیبهشت ۱۳۸۲ با حضور برجسته ترین اقبال شناسان جهان در لاهور پاکستان به همت «اقبال آکادمی» پاکستان برگزار شد. در این کنفرانس که توسط رئیس جمهوری پاکستان افتتاح شد، هر یک از اقبال پژوهان گزارشی از فعالیت های اقبال شناسی کشور خود را ارائه دادند. آنچه در زیر می آید فشرده ای است از گزارشی که محمد بقایی (ماکان) در این کنفرانس درخصوص اقبال شناسی در ایران ایراد داشت. دکتر ماکان با تالیف مجموعه بیست جلدی «بازنگری آثار و افکار اقبال» که مشتمل بر هفت هزار صفحه تالیف و ترجمه درباره این اندیشمند ایران دوست است، از کوشاترین چهره های اقبال شناسی به شمار می آید.

 

محمد بقایی ماکان

 


شصت و پنج سال پیش که اقبال به جاودانگی پیوست، نام و نشانی از وی در ایران نبود و جزو افرادی معدود که تعدادشان از انگشتان دست تجاوز نمی کرد، کسی نمی دانست که فرزانه ای به نام محمد اقبال لاهوری با سرودن نه هزار بیت شعر حکیمانه فارسی، آتش فرو مرده ادب فارسی را که می رفت در شبه قاره بدل به خاکستر بشود بار دیگر شعله ور کرد. آوازه او در جهان، ابعاد مختلف دارد ولی در ایران بیشتر به واسطه شعرش شهرت یافته است. نخستین مقاله ای که در معرفی اقبال در ایران به چاپ رسید از دانشمند ایرانی سیدمحمدعلی داعی الاسلام بود با عنوان «اقبال و شعر فارسی» که بسیار مورد توجه بزرگان ادب فارسی قرار گرفت. پس از آن شادروانان سعید نفیسی و محیط طباطبایی که با اقبال مکاتبه نیز داشته اند مقالاتی درباره وی نگاشتند. تاریخ نامه های اقبال به سعید نفیسی ۲۶ اوت، و ۱۴ نوامبر ۱۹۳۲ است.

سروده های اقبال با معرفی و ستایش بزرگانی نظیر بهار، دهخدا، مینوی، معین، حبیب یغمایی، صادق نشأت، صورتگر، خطیبی و دیگران مورد توجه ایرانیان قرار گرفت که ذکر تفصیلی یکایک آنها از حوصله این گزارش بیرون است. آثار فارسی اقبال در مدتی اندک که شاید به بیش از سه دهه نمی رسد، یعنی از زمانی که نخستین مقالات درباره وی در مطبوعات ایران به نگارش درمی آید، و نخستین مجالس سخنرانی برای معرفی آثارش تشکیل می شود از چنان شهرت و محبوبیتی در ایران برخوردار می گردد که اقبال در سال های پیش از انقلاب معروفیتی همسنگ بزرگترین شاعران زبان فارسی نظیر مولوی و حافظ و سعدی می یابد. امروز ممکن است در شهرهای دورافتاده کشور باشند کسانی که سنایی و جامی و فخرالدین عراقی را بعد از گذشت قرن ها به درستی نشناسند و یا اصلا نشناسند، ولی کمتر کسی است که در ایران، پس از گذشت فقط چند دهه، نداند که اقبال شاعر و اندیشمندی است از مردم پاکستان که نامش بوی ایران را می دهد.چهره های مشخصی که این رایحه را در پیش از سال ۵۶ در ایران پراکندند و آثاری مستقل در مورد اقبال در قالب تالیف و یا ترجمه پدید آوردند عبارتند از: شادروانان مجتبی مینوی، غلامرضا سعیدی، محمدتقی مقتدری، علی شریعتی، احمد آرام و امیرحسین آریانپور. نخستین اثری که درباره اقبال، چهار سال پس از فوت وی در ایران به سال ۱۳۲۶ منتشر شد، کتابی است کم ورق از مرحوم محمدتقی مقتدری تحت عنوان «متفکر و شاعر اسلام».آثاری هم به طور اتفاقی پیش از انقلاب درباره اقبال و آثار وی از برخی محققان و ادب دوستان انتشار یافت که درواقع نگاهی گذرا و معرفی گونه به شعر اقبال و شیوه تفکر او بوده است که پدید آورندگانش داعیه اقبال شناسی هم نداشته اند، نظیر کتابی که آقای اسلامی ندوشن تحت عنوان «دیدن دگرآموز» گرد آوردند، یا مقالاتی که از شادروانان علی محمد رجایی خراسانی و یا غلامحسین یوسفی در مجموعه هایی به چاپ رسیده است. تمامی این تلاش های پر ارج پیش از انقلاب اسلامی، گرچه تحت عنوان «اقبال شناسی» جای می گیرد، ولی مبین ابعاد مختلف شخصیت اقبال نیست. آنچه در اقبال شناسی قبل از انقلاب کاملاً محسوس است توجهی است که تنها به شعر او، و تا حدی به فلسفه خودی می شود و محققان ایرانی (به استثنای شادروان شریعتی) گام در نهانخانه تفکر اقبال نمی گذارند. ترجمه هایی که از آثار اقبال صورت می گیرد بدون توجه به زمینه های ذهنی و شیوه تفکر اقبال است. کتاب Reconstruction of Religious Thougth «احیای تفکر دینی» ترجمه می شود، حال آنکه مقصود اقبال از Reconstruction بازسازی و باز فهمی است، نه Revival. به همین نسبت در دیگر برداشت هایی که از آثار وی شده به دلیل همین عدم آشنایی خطاهای بزرگ راه یافته. از جمله نوع تلقی وی از مفهوم خدا، وطن، جامعه، جوانان، هنر، عرفان، شعر و بسیاری موضوعات دیگر که در آثار وی مطرح شده است.

 

 

 

 


بعد از انقلاب نگاه اندیشمندان و اقبال پژوهان ایرانی به آثار این فرزانه بسیار دقیق تر و حساس تر شده است. در اسفندماه ۱۳۶۴ که کنگره جهانی بزرگداشت علامه اقبال در دانشگاه تهران برگزار شد، تاثیر عمیقی بر نسل حقیقت جویی گذاشت که طالب فهم صحیح مسائل اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و دینی بودند که تحولی عظیم در جامعه شان پدید آورد. آثار اقبال و تجزیه و تحلیل آنها یکی از راه های پاسخ به این نیاز بود. در کنفرانس مذکور ابعاد گونه گون شخصیت اقبال مطرح شد و اهل فکر و مطالعه که تاکنون شنیده بودند او شاعری است اندیشمند که همچون ناصرخسرو جز به جد سخن نمی گوید و از شعر برای تبلیغ باورهای دینی خود بهره می گیرد، دانشمند که او نه تنها مردی بی وطن نیست، بلکه طالب وطن است و پایه ریزی کشوری مستقل به نام پاکستان که بزرگترین آرزوی او دوام ابدی آن است، و گویا ملی گرایی بیش از این هم معنا نمی دهد، دانشمند اندیشمندی است که جهان اسلام را متحد می خواهد، دانشمند که فیلسوفی است اهل زندگی و عمل و مروج پراگماتیسم، دانشمند که مولانای زمانه شان است، دانشمند که نه غربی است و نه شرقی بلکه در هر دوی آنها خیر و شر می بیند، دانشمند که عارفی است تکثرگرا که از اناالحق حلاج هم درمی گذرد، دانشمند که توانایی نقد اکابر فلاسفه غرب را دارد و در مرتبه ای از تفکر جای گرفته که می توان از او پذیرفت که پدر فلسفه غرب - افلاطون - را گوسفند بخواند، دانستند که برداشت هایش از قرآن با دنیای نوین سازگار است. به این ترتیب مطبوعات نیز توجهی روزافزون به آثار اقبال نمودند و نویسندگان و اندیشمندان و محققان برجسته مقالات متعدد در مورد آثار و افکار اقبال پدید آوردند، که در این میان باید از تلاش های نویسندگان و متفکران معروف ایرانی نظیر عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری، حسن یوسفی اشکوری، سید جعفر شهیدی، احمد احمدی بیرجندی، غلامرضا اعوانی، عبدالرفیع حقیقت، فتح الله مجتبایی، حبیب الله پیمان، شاهد چوهدری، رهنمای خرمی، حسین رزمجو، محمد تولائی، علی شعبانی، جلیل تجلیل و اسماعیل حاکمی نام برد.همچنین بعد از انقلاب کتاب هایی مستقل درباره علامه اقبال در ایران منتشر شده است که مشخصات آنها در جدول همین صفحه آمده است.در مطبوعات نیز به طور متوسط در هر ماه یک تا دو مقاله درباره اقبال به چاپ می رسد و گاه مصاحبه هایی هم انجام می گیرد. به عنوان نمونه در سال گذشته ده مصاحبه با روزنامه ها و مجلات جام جم، حیات نو، نوروز، صدای عدالت، ایران، آزاد، انتخاب، دنیای سخن، راه سوم و نافه صورت گرفته است. در رادیو و تلویزیون آنچنان که باید به اقبال و آثار وی توجه نمی شود هیچ برنامه و مطلب خاصی حتی در مناسبت هایی مانند تولد یا وفات وی پخش نمی شود و دعوتی از اقبال شناسان برای بررسی و شناساندن آثار و افکار اقبال به عمل نمی آید.

در دهه اخیر توجه اهل مطالعه به آثار اقبال کاهش گرفته و مطالعه آثار وی منحصر به افرادی معدود شده است، به طوری که کمتر ناشری حاضر به سرمایه گذاری در این حوزه می شود و اگر ناشری هم به چاپ این گونه آثار اقدام کند، بیش از هزار نسخه چاپ نمی کند. این امر سر در عواملی دارد که مهم ترینش مقالات و نوشته های تکراری و کم محتوا درباره اقبال است. دیگر آنکه در ایران انجمن و مرکزی برای گردهمایی و تبادل نظر اقبال شناسان وجود ندارد تا این نیروهای پراکنده را منسجم و به درستی هدایت کند. نتیجه آنکه گاه مقالاتی از سوی کسانی در مطبوعات چاپ می شود و کتاب هایی درباره اقبال انتشار می یابد که کاملاً مغایر شیوه تفکر او است. گاهی این فیلسوف و اندیشمند بزرگ را چنان می نمایانند که تا حد یک شاعر مرثیه سرا تنزل می دهند. برای نمونه شخصی که خود را اقبال شناس می خواند، در تاریخ ۲۱/۸/۱۳۸۱ در یکی از قدیمی ترین روزنامه های کشور درباره اقبال می گوید: «او به آبادانی، شوسه بودن راه ها، بهداشتی بودن حمام ها» علاقه داشت. یا دیگری او را به گونه ای تصویر می کند که گویی می خواهد خلق در این زمان به هیات بایزید بسطامی درآیند و با روحیه حسام الدین چلپی زندگی کنند. یا دیگری کتابی می نویسد و اشعار شیخ نصیرالدین دهلوی را از سروده های اقبال می داند و براساس همین تصور نادرست، اقبال را حلولی می خواند. نوشته هایی از این دست، به اضافه عدم توجه به اقبال پژوهی واقعی، و موجود نبودن مرکزی برای پرداختن به مسائل اقبال شناسی موجب شده است که تعداد خوانندگان آثار اقبال به حداقل ممکن کاهش یابد. اکنون بسیاری از اهل تحقیق هستند که تالیفاتی در خور توجه درباره اقبال دارند ولی در چاپ اثرشان با مشکلات متعددی مواجه اند. به این ترتیب می توان نتیجه گرفت که چنین شرایطی عاملی بازدارنده در تلاش های اقبال شناسی و سر بر آوردن اقبال شناسان جدید خواهد شد. من به عنوان کسی که نزدیک به بیست و پنج سال در آثار اقبال اندیشه گماشته و با او زیسته که حاصل آن مجموعه بیست جلدی بازنگری آثار و افکار اقبال در هفت هزار صفحه است تقاضایم از همه ارادتمندان اقبال این است که یک بار هم کنفرانسی در تهران یا لاهور بر پای دارند و با توجه به چنین شرایطی طرحی نو درافکنند و این سوال را در دستور کار خود قرار دهند که «پس چه باید کرد ای اقوام شرق؟

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد