علامه اقبال لاهوری

علامه اقبال لاهوری

چرا اقبال لاهوری از جوانان عجم گفت و از آتش بدخشان اما در قالب اسلام و امروز ارد بزرگ می گوید در قالب عشق به میهن و آزدیخواهی؟
علامه اقبال لاهوری

علامه اقبال لاهوری

چرا اقبال لاهوری از جوانان عجم گفت و از آتش بدخشان اما در قالب اسلام و امروز ارد بزرگ می گوید در قالب عشق به میهن و آزدیخواهی؟

هرمان هسه، هند و اقبال لاهوری


 
 
 
هرمان هسه
هرمان هسه، یکی از نامدارترین نویسندگان قرن بیستم آلمان و سوئیس بود.
دوم ژوئیه امسال برابر است با صد و سی‌‌امین سال تولد هرمان هسه، نویسنده و شاعر نامدار آلمانی - سوئیسی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۴۶ میلادی. او که در سال ۱۸۷۷ در شهر "کالو" در ایالت بادن آلمان متولد شده بود، در اوت سال ۱۹۶۲ میلادی در دهکده "مونتاگنولا" در کانتون "تسین" سوئیس دیده از جهان فروبست.

هرمان هسه به ادبیات و حکمت مشرق‌زمین دلبستگی بسیار داشت. کتاب "سفر شرق" (Die Morgenlandfahrt) و به‌ ویژه رمان "سیدارتا" (Siddhartha) که متأثر از ادبیات اسطوره‌ ای سرزمین هند است، از مشهورترین آثار او بشمار می‌آیند. او که در سال ۱۹۱۱ میلادی به هند سفر کرد، به فلسفه و ادیان این سرزمین پهناور علاقه ‌مند شد و گزارشی نیز از سفر خود با عنوان "از هند" در سال ۱۹۱۳ میلادی منتشر کرد.

در داستان "روبرت آگیون" و همچنین در رمان "سیدارتا"، تصاویری زیبا از زندگی برهمنان هندو را می ‌توان دید. او بر این باور بود که "در اروپا و آسیا، جهانی ناپیدا و لایزال از ارزش‌ های معنوی وجود دارد".

شاید شماری اندک از علاقه ‌مندان به ‌ادبیات منظوم فارسی بدانند که کتاب "جاویدنامه" اقبال لاهوری که در اصل به‌ زبان فارسی سروده شده، نزدیک به ‌نیم قرن پیش از این، در سال ۱۹۵۷ میلادی، به ‌زبان آلمانی ترجمه و در شهر مونیخ منتشر شده است. ولی بی ‌گمان کمتر کسی می‌ داند که هرمان هسه پیشگفتاری کوتاه بر ترجمه‌ آلمانی این کتاب نگاشته است.

"جاوید‌نامه" را آن ماری شیمل، اسلام شناس نامدار آلمانی، به‌ دو زبان ترجمه کرد: نخست به‌ زبان آلمانی و سپس به‌ زبان ترکی. پیشگفتار هرمان هسه بر ترجمه آلمانی شیمل از "جاویدنامه"، کوتاه، اما جذاب و جان ‏نواز است و شاید تنها اظهار نظر او دربار ‌ادبیات فارسی باشد.

البته در نگاه اول این پرسش به ‏ذهن خطور می‌ کند که آشنایی هسه با آثار و افکار اقبال از چه طریق صورت گرفته و اصولا چه چیز هسه را به‏ اقبال نزدیک کرده است. می‏ دانیم هسه به ‏ادبیات و عرفان مشرق‌ زمین آشنا بود و به ‏آن دلبستگی و گرایش داشت.

بی‏ گمان تأثیر عرفان و حکمت شرق را در دو کتاب "سفر شرق" و "سیدارتا" بیش از دیگر آثارش می ‏توان دید. افزون بر این هسه با فیلسوف آلمانی "رودلف پانویتس" (Rudolf Pannwitz) که از طریق نوشته‌ های شیمل با آثار و افکار اقبال آشنا شده بود، دوستی و مکاتبه داشت. از سوی دیگر، شیمل در سال ۱۹۵۱ میلادی، با این فیلسوف آلمانی در سمپوزیوم ‌هایی که به ‌همت کارل گوستاو یونگ در "آسکونا" سوئیس ( منطقه ای در حوالی لوکارنو) برگزار می‌ شد طرح دوستی ریخته بود و با او نامه ‏نگاری داشت. پانویتس پس از مطالعه اولین تحقیق شیمل درباره اقبال، بزرگترین ستایشگر این متفکر و شاعر مسلمان شده بود.

 پیشگفتار هرمان هسه بر "جاویدنامه" محمد اقبال لاهوری به ‏سه قلمرو معنوی تعلق دارد: قلمرو معنوی هند، جهان روحانی اسلام و دنیای اندیشه‏ های مغرب ‌زمین
 

آن ماری شیمل که از دلبستگی هرمان هسه به ‌ادبیات عرفانی شرق آگاه بود، پس از اتمام ترجمه "جاوید‌نامه" اقبال، از طریق دوست مشترکشان پانویتس، متن ترجمه کتاب "جاوید‌نامه" را پیش از انتشار برای هسه می ‌فرستد و از او خواهش می‌ کند که پیشگفتاری بر این کتاب بنویسد. ناگفته نگذارم که در آن زمان نه آنماری شیمل در شرق معروفیت چندانی داشت و نه اقبال در غرب شناخته شده بود. از اینرو درخواست شیمل از هسه را می‌ توان به‌حساب زیرکی این بانوی فرهیخته گذاشت که یکی از نخستین ترجمه‌ های خود از ادبیات منظوم شرق را با پیشگفتار یکی از نامدارترین نویسندگان غرب و برنده جایزه نوبل آراست.

به ‌هر حال، حاصل کار متن کوتاهی است که از آن زمان تا کنون در سرآغاز تمام چاپ‌ های ترجمة آلمانی کتاب "جاوید‌نامه" و نیز کتابی که شیمل درباره زندگی و آثار اقبال نگاشته است، دیده می‌ شود و ترجمه فارسی آن را در زیر می‌ خوانید.

پیشگفتار هرمان هسه بر "جاویدنامه"محمد اقبال لاهوری [یا اگر دقیقا کلام هسه را بکار گیریم Sir Muhammad Iqbal] به ‏سه قلمرو معنوی تعلق دارد. آثار گرانسنگ او نیز از سرچشمه این سه جهان معنوی سیراب می‏ شوند: قلمرو معنوی هند، جهان روحانی اسلام و دنیای اندیشه‏ های مغرب‌ زمین.

"مسلمانی برخاسته از سرزمین هند، آموخته قرآن، تعلیم ‏دیده ودانا و فرهیخته عرفان ایرانی- عربی؛ اما سخت متأثر از پیچیدگی فلسفه غرب، و با برگسون و نیچه آشنا، ما را در عروج فزاینده ‏ای به ‏قلمرو معنوی خویش هدایت می‏ کند.

اقبال عارف نیست، اما تقدیس‏ شده مولای روم است. نه هگل‏ گراست و نه پیرو برگسون، لیکن فیلسوفی نظری است. سرچشمه توانایی فکری او اما در جای دگر نهفته است؛ در دیانت و در ایمان او.

اقبال دیندار است، دینداری که خود را وقف خدا کرده است. با این همه ایمان او کوته‏ بینانه و کودکانه نیست، سرتاسر متهورانه و مردانه است، آتشین است و پیکارگر؛ و پیکار او تنها در راه خدا نیست، بلکه مبارزه‏ ای برای این جهان نیز هست.

زیرا ایمان اقبال ادعای فراگیری و جامعیت دارد و بی‌ هیچ تردید، خواست آزادگی و آزاداندیشی دینی را نیز در بردارد. رویای او بشریتی است متحد، به ‏نام و در خدمت خدا.

در نگاه راهیان سفر معنوی به ‏مشرق‌ زمین، گستره دانش و فرهیختگی اقبال و شوق خیالپردازی پر‌ظرافت او همچون نبوغ مهم و مهین این اندیشمند توانا، جلوه‏گر نخواهد شد؛ بلکه قدرت عشق و نیروی خلاقیت عارفانه اوست که تحسین‏ برانگیز است. مسافران این راه، او را به ‏خاطر آتشی که در سینه نهان دارد و به‏ خاطر جهان تصاویر شعرهایش گرامی خواهند داشت؛ و کتاب 'جاویدنامه' او را چون 'دیوان شرقی- غربی' دوست خواهند داشت."

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد